Sonntag
gittigim bütün hekimler ayni seyleri söylediler
söz birligi etmiscesine
'ask hastaligidir bunun adi
ve çok sarsar insani bu yastan sonra'
oysa ne yalan söyliyeyim,
ben yalnizca bir kuyrukluyildiza
çarptigimi sanmistim
yasamin çikmaz sokaklarinda yürürken
yüregim bir patlamayla aydinlaninca
Akgün Akova
تمام پزشكاني كه رفتم همه يك حرف می‌گويند
انگار كه يكي كرده باشند حرفهايشان را٬
"اين مرض بيماري عشق است
و از اين سن به بعد انسان را زياد مبتلا می‌كند"

حال آنكه من تنها می‌پنداشتم
در كوچه بن بست زندگي
ستاره اي دنباله دار به من اصابت كرد
وقتي قلبم به انفجار نوري روشن شد
Montag
ديگه انگيزه ندارم ... كه بازم با تو بمونم ................. هيچ دليليم نداره ... كه بي تو زنده نمونم
ديگه تكراري ندارن ... روزاي با تو نشستن ...... ريشه سنگ رو ميسوزوند ... كاري كه تو كردي با من
مدتي بود حس ميكردم ... كه دلت يه جا اسير ....... پشته پا زدي به بختت ... كي واست جز من ميميره
دسته تو توو دسته من بود ... دلت اما جاي ديگه ........ تو خودت خبر نداري ... اما چشمات اينو ميگه
واسه ي هميشه خورشيد ... لاي ابرا نميمونه ........ پا گذاشتي روي حسم ... دستتو رو كرد زمونه
تو ميگي يه وقتا گاهي ... پيش مياد يه اشتباهي ........ نه ديگه ديگه نميشه ... واسه تو نمونده راهي
يه خيانت بزرگ ... كاري كه تو كردي با من ........... پل عاطفه شكسته ... بين دستاي تو و من
ديگه ديدنت محال ... ديگه برگشتن خيال ........ سزاي كارت همين بود ... دل از اون نگات بيزار
تو برو بگرد توو دنيا ... هيچكي مثل من نميشه ....... برو كه عشقت دروغ بود ... نبودي با من هميشه
Donnerstag

Treue läßt sich nicht gewinnen
Treue kann man nicht erstreben
Treue wohnt im Herzen drinnen
Treue ist der Liebe Leben