Donnerstag
دوباره ولوله در من به راه افتاده
نگاه! توي سرم چارراه افتاده
صداي ترمز ماشين و بوقهاي بلند
چقدر راه که در من به چاه افتاده
تمام زندگي ام عکس درد در رنجيست
که ناشيانه سفيد و سياه افتاده
مرا به جاي خودم اشتباه مي گيرند
چقدر آينه در اشتباه افتاده


بدینسان ما دو پنجره ای رو در روی همیم. از این جا میشود به هم نگاه کنیم، ترانه های مان را با هم بخوانیم، پای
صحبت همدیگر بنشینیم و اندوه های مشترک خود را با هم تقسیم کنیم. تکنولوژی ما را به همسایگی فرا خوانده است و کم کم باید باور کرد که زندگی همسایگی است. خوش به حال من و تو اگر همسایه های پر خاطره ای هم باشیم، که بی تردید خواهیم بود. در این خانه چیزی نیست و اگر هست فقط حضور زلال توست. من عاشق فردای عاشقانه و پر ترانه ام از تو هم دعوت می کنم با هم باشیم."رفتن تنها خطر داردراه بی همراه خطر دارد