من از كدام ديار آمدم كه هر باغش هزار چلچله راگور گشت و بي گل ماند من از كدام ديار آمدم كه در دشتش نه باغ بود و نه گل تير بود و مردن بود و در تب تف مرداد جان سپرد گذشت تابستان دگر بهار نيامد و شهر شهر پريشيده بي بهاران ماند و دشت سوخته در انتظار باران ماند اميد معجزه يي ؟
هزار چلچله راگور گشت و بي گل ماند
من از كدام ديار آمدم كه در دشتش
نه باغ بود و نه گل
تير بود و مردن بود
و در تب تف مرداد
جان سپرد
گذشت تابستان
دگر بهار نيامد
و شهر شهر پريشيده
بي بهاران ماند
و دشت سوخته در انتظار باران ماند
اميد معجزه يي ؟