5 Comments:
Anonymous Anonym said...
Nichts ist schwieriger, als einfach loszulassen.

Anonymous Anonym said...
دوست عزیزم سلام
بسیار زیبا و دلنشین
...
دارم دعا میکنم
دعا میکنم که کودکان تقویمهای نیامده
نام خفاش و خورشید را در کنار هم بنویسند
دعا میکنم که صدای سرخ سنگ انداز
در چار چوب بال هیچ چکاوکی شنیده نشود
دعا میکنم که هیچ ...
...
موفق پیروز و عاشق باشی.
همیشه عاشق و منتظرم...!!!

Anonymous Anonym said...
لیلا دوباره قسمت ابن السلام شد!!!

عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد

می شد بدانم اینکه خط سرنوشت من

از دفتر کدام شب بسته وام شد؟؟؟

اول دلم فراق تو را سرسری گرفت

آن زخم کوچک دلم آخر جزام شد

گلچین رسید و نوبت با من وزیدنت"

دیگر تمام شد گل سرخم تمام شد

شعر من از قبیله خون است. خون من

فواره از دلم زد و آمد کلام شد

ما خون تازه در رگ عشقیم و عشق را

شعر من و شکوه تو رمزالدوام شد

بعد از تو باز عاشقی و باز . . . آه نه

این داستان بنام تو اینجا تمام شد!!!

Anonymous Anonym said...
لیلا دوباره قسمت ابن السلام شد!!!

عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد

می شد بدانم اینکه خط سرنوشت من

از دفتر کدام شب بسته وام شد؟؟؟

اول دلم فراق تو را سرسری گرفت

آن زخم کوچک دلم آخر جزام شد

گلچین رسید و نوبت با من وزیدنت"

دیگر تمام شد گل سرخم تمام شد

شعر من از قبیله خون است. خون من

فواره از دلم زد و آمد کلام شد

ما خون تازه در رگ عشقیم و عشق را

شعر من و شکوه تو رمزالدوام شد

بعد از تو باز عاشقی و باز . . . آه نه

این داستان بنام تو اینجا تمام شد!!!

Anonymous Anonym said...
سلام مهربان
زیبا مرسی و خسته نباشی
...
به کُفر، مستم و پیمانه می زنم با تو
چرا که معتقدم لا اله الا تو
تمام کفر، همین است: با تو مِی خوردن
تمام کفر من آری تویی تو تنها تو
اسیر واهمه هایم که شرک می زایند
مخواه تا بنویسم حدیث «من یا تو!؟»
از این سکون برهانم که بی قراریها
نمی گذاردم آرام در تمنّا؛ تو
اگر به جاده نگاهی کنی تو می بینی
خطی که با قلم پا کشیده ام تا تو
ز پا فتادم و از پای، بر نخواهم خاست
اگر دوباره نبخشی به من سر و پا تو
جماعتی نگران رهسپار موعودند
دریغ از آنکه تو موعودی و تو معنا تو
...
منتظر همیشگی...
چشم براه...
کمی هم امیدوار..
پیروز و خندان باشی