Montag
Die Sterne fürchten sich nicht, wie Leuchtkäfer zu erscheinen
2 Comments:
Anonymous Anonym said...
سلام دوست خوب من
متن و مطالب زيبايي داريد
ای قلم بشکن تو از این آه من
یا بسوز
از این غم جانکاه من
یا برایش نامه ای از دل نویس
یا بکش شکل مرا با چشم خیس

ای قلم از من برایش ناله کن
شعر هایم شعر هایم را
برایش نامه کن

ای قلم
تو بوده ای در دست من
شاهدی بر هر چه بود و هست من

ای قلم
ای شاهد شب های من
ای که هستی همدم تنهای من
...
همیشه منتظرش خواهم ماند

Anonymous Anonym said...
با عشق‌ بايد با يك‌ دوست‌ رفتار كرد.
من‌ اين‌ را برايت‌ آرزو مي‌كنم‌.
من‌ نمي‌ خواهم‌ كه‌ چشمانت‌ در يك‌ روزباراني‌ فراموش‌ شوندأ
همچون‌ گمشده‌ يي‌ در كيف‌ دستي‌ بدون‌ ته‌ ،
كه‌ هيچ‌ چيز را به‌ خاطر نمي‌آورد.
با عشق‌ بايد مثل‌ يك‌ دوست‌ رفتار كرد.
من‌ نمي‌خواهم‌ كه‌ سرنوشت‌ات‌ اينگونه‌ به‌ پايان‌ رسد:
مثل‌ پيكره‌ يي‌ از يك‌ سنگ‌ مرمر زخمي‌ ، در يك‌ عمارت‌ فرو ريخته‌أ
وچون‌ پلي‌ از جنس‌ خار و خاشاك‌، كه‌ پرندگان‌ با آن‌ لانه‌ مي‌سازند.
با عشق‌ بايد با يك‌ دوست‌ رفتار كرد.
آنقدر چيزهايي‌ بهتر برايت‌ وجود دارد،
كه‌ تو بخواهي‌ احساسات‌ خودت‌ را بفروشي‌ .
همچون‌ فروختن‌ يك‌ فانوس‌ جادويي‌ به‌ كسي‌ كه‌
بدنش‌ هيچ‌ نوري‌ از خود ساطع‌ نمي‌كند