5 Comments:
Anonymous Anonym said...
سلام مهربان
«روز اول‌ كار بود\ احساس‌ پادشاهي‌ مي‌كردم‌\ جاروي‌ دسته‌ بلندم‌ را بلند كردم‌\ روزنامه‌هاي‌ عصر نوشتند:\ رفتگري‌ ستاره‌هاي‌ آسمان‌ را جارو مي‌كند\ در آروزهاي‌ من‌ اين‌ بود\ كه‌ روزي‌ نوازنده‌يي‌ بزرگ‌ شوم‌\ اما از بد حادؤه‌\ هر وقت‌ در شيپورم‌ دميدم‌\ جنگي‌ تازه‌ در گرفت‌».
شاد و موفق باشی.
همیشه به انتظار خواهم نشست...!!!

Anonymous Anonym said...
سيب خوردن حرام است
براي تو براي من
چون گنهكاريم
آخر يكدگر را مي‌خواهيم
توي شهر با هم بودن
نابخشوده گناهيست
كه مجازاتش مرگ است
و من و تو براي با هم بودن
خلوتگهي يافته‌ايم
اما چرا
آيا گناه با هم بودن در شهر بيش از خلوتگه تنهاييست
بي شك اينگونه نيست
اما چرا
كسي به من گويد كه چرا
چرا اين گونست
چه كسي مي‌داند
من، تو، پدر، مادر
يا آنها كه عشق را هيچ مي‌انگارند
واقعا چه كس

Anonymous Anonym said...
Great work!
[url=http://rwcmfkox.com/oxdr/zibr.html]My homepage[/url] | [url=http://zqigyimz.com/ypdt/pbyu.html]Cool site[/url]

Anonymous Anonym said...

Anonymous Anonym said...
Well done!
http://rwcmfkox.com/oxdr/zibr.html | http://kfzqgvdc.com/bxpd/nvlo.html