kannst du das schönste nicht erringen,
so mag das gute dir gelingen.
ist nicht der große garten dein,
wird doch ein blümchen für dich sein.

nach großem drängt's dich in die seele?
daß sie im kleinen nur nicht fehle!
tu heute recht - so ziemt es dir;
der tag kommt, der dich lohnt dafür!

so geht es tag für tag; doch eben
aus tagen, freund, besteht das leben.
gar viele sind, die das vergessen:
man muß es nicht nach jahren messen.

edurad bauernfeld

die wahrheit ist vorhanden für den weisen,
die schönheit für ein fühlend herz.

Sieh dir nur die Städter an, mit ihren dämlichen Hüten und ihren Pelzmänteln."

Täuscht mich denn meine Erinnerung? Zwischen euch war nix?

Na denn...spende Trost, aber bleib anständig...*lach*

Kopf in den Händen vergrab und mich kaputt lach* Jaja, zwischen absoluter Dummheit und Genialität verläuft oft ein sehr schmaler Grad. :D

Kopf in den Händen vergrab und mich kaputt lach* Jaja, zwischen absoluter Dummheit und Genialität verläuft oft ein sehr schmaler Grad. :D

غم و اندوه مثل شادی و خوشحالی همیشه همراه آدمی هستد اما...
اما باید از غصه ها جذر گرفت و شادیها رو به توان رساند!

موفق باشی

سلام به هردو..به من و تو...قطعه زیبائی بود..قلم جبران خلیل جبران به قدری شیواست که جای صحبت اگر داشته باشد بسته به دیدگاه و حالات روحی خاص انسان است...کاش روزی برسد که غم را به دنیای من و تو راهی نباشد گرچه زیباترین و ناب ترین لحظات زندی ثمره یغم است..آری تضاد بین فرم زندگی و نگرش انسان است که شیرینی زندگی را لذت بخش تر میکند...
برایتان آرزوی شادکامی و سلامت دارم...
((آفتاب))آذر-م

نگاه کن که غم درون دیده ام ،چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه سیاه سر کشم،اسیر دست آفتاب می شود
نگاه کن تمام هستیم خراب می شود،شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد،مرا به دام می کشد
نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود
تو آمدی زدورها و دورها،زسرزمین عطرها و نورها
نشانده ای مرا کنون به زورقی ،زعاج ها،زابرها،بلورها
مرا ببر امید دلنواز من،ببر به شعرهاو شورها
به راه پر ستاره می کشانیم،فراتر از ستاره ها می نشانیم
نگاه کن من از ستاره سوختم،لبالب از ستاره گان تب شدم
چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل،ستاره چین برکه های شب شدم
چه دور بود بیش از این زمین ما،به این کبود غرفه های آسمان
کنون به گوش من دوباره می رسد،صدای توصدای بال برفی فرشتگان
نگاه کن که من کجارسیده ام،به کهکشان به بیکران به جاودان
کنون که آمدیم تا به اوج ها ،مرا بشوی با شراب موج ها
مرا بشوی با شراب موج ها،مرا بپیچ در حریر بوسه ها
مرا بخواه در شبان دیر پا،مرا دگر رها مکن مرا از این ستاره ها جدامکن
نگاه کن که موم شب به راه ما،چگونه قطره قطره آب می شود
صراحی سیاه دیدگان من ،به لای لای گرم تو
لبالب از شراب خواب می شود،به روی گاهواره های شعر من
نگاه کن تو می دمی و آفتاب می شود

Nice site!
[url=http://qtagqsvo.com/ibje/cqeg.html]My homepage[/url] | [url=http://aadrwesw.com/utha/dhdh.html]Cool site[/url]

Good design!
My homepage | Please visit

Nice site!
http://qtagqsvo.com/ibje/cqeg.html | http://lywfzrjr.com/qjhd/iedd.html