Bittersweet memories
That is all I'm taking with me
So, goodbye. Please, don't cry
We both know I'm not what you, you need
And I will always love you
I will always love you
I hope life treats you kind
And I hope you have all you've dreamed of
And I wish to you, joy and happiness
But above all this, I wishing you love
And I will always love you
I will always love you
I will always love you
I will always love you
I will always love you
I, I will always love you
You
Darling, I love you
Ooh, I'll always, I'll always love you
Whitney Houston
1992
متن زیبایی بود
باران به روی شيشه می زند
صدايم ميکند
به سوی پنجره می روم
و دعوتش ميکنم به خانه
به صورتم می چکد اما همانجا
پشت پنجره می ماند
"همینجا خوب است،
عجله دارم
باید همه جا را خیس کنم"
می گوید!
لبخندی می زنم
سری تکان میدهم
از روی تسلیم
نگاهش میکنم
مجذوب زیباییش میشوم
باری دگر با قطر ...
با آرزوی بهترینها
همیشه منتظر...!!!
شاد باشی
کای جوان ! فصل پیری تو رسید
از دل موی های شبرنگت
تارهایی به رنگ صبح ، دمید
از درخت ، جلوه ی زمان شباب
همچو مرغی ز دام جسته، پرید
روی پیشانی تو دست زمان
خط پیری سه چار بار کشید
بی خبر! جلوه شبابت کو؟
چهره همچو آفتابت کو؟
وای ، آمد خزان زندگی
وز کف من، گل جوانی رفت.
کام نابرده ، کام نادیده
خوشترین دوره کامرانی رفت
زرد روئی بماند و از کف من
چهره گلگون ارغوانی رفت
رفت عمرم چو تندباد، ولی
همه با رنج و سخت جانی رفت
روزگار جوانی ام طی شد
وین ندانم، کی آمد و کی شد؟
آه ، این زندگی که من دیدم
حسرتی ، محنتی ، عذابی بود
بهره ی من ز جان ساقی عمر
خون دل بود، اگر شرابی بود
خشک هر طرف دویدم لیک
چشمه زندگی ، سرابی بود
خانه ای را که ساختم ز امید
چون حبابی بر روی آبی بود
زندگانی، چو تند باد گذشت
زندگانی نبود، خرابی بود!
گر که با زندگی، جوانی نیست
نقش زیبای زندگانی چیست؟
آشنانیان عمر من بودند:
رنجها ، دردها، جدائیها
غیر بیگانگی نبردم سود
ز آشنایان و آشنائیها
هر گلندام و گلرخی دیدم
داشت بوئی ز بی وفائیها
دل چو آئینه با صفا کردم ـــ
شد عیان نقش بی صفائیها
با جفا پیشگان وفا کردم
دل به بیگانه، آشنا کردم
یاد باد آن زمان که روز و شبان
داشتم گوشه ی فراموشی
شام من بود، در سر زلفی
صبح من بود در بنا گوشی
مست بودم ، ز نرگس مستی
گرم بود، ز گرم آغوشی
خوشه چین بودم ، از رخ ماهی
بوسه چین بودم، از لب نوشی
بر دلم نور عشق می دادند
چشم گویان ، لبان خاموشی
از گلستان من بهار، گذشت
شادی و رنج روزگار گذشت.
نیایشم راوعده پرواز داده ام ودر این لحظه می خواهم از بام بلند عشق بسو ی آسمان مناجات باتوپروازکنم
وقتی قفس تن برا یم ملال آور می شود پر ند ه نیا زم را بسوی آسمان آبی تو پرواز میدهم
ای خدای من... ای خدای بزرگ... خوشا لحظه های پرگشودن در هوای زیبای نیایش با تو...
خوشا لحظه های جشم گشودن بسوی بهشت تو... الهی تا از مهر تو اثر آمد همه مهر ها سرآمد
الهی نامت را که بر زبان آوردم جان سرشار از رویش شد ولبم لبریز از عطش مناجات ونیایشت
ای عزیزترین یار ای مهربانترین مهربانان
شاعر دنيا من اگه بودم
آغاز شعرم با کلام پدرم بود
تشنه تو صحرا اگه بودم
آب حياتم توی دست پدرم بود
وای اگه گندم پوست تنم بود
اون که با دستاش منو ميکاشت
پدرم بود
ريشه منو تو خاک اگه ميذاشت
پدرم بود.......
هشت سال است که او رفته و ديگر بر نخواهد گشت
هر چه دارم از اوست
روحش شاد
که دلم گرفته امشب
بنویس غرق سکوتم
مث ِ دیشب ... مث ِ هرشب
بنویس رو سیم آخر
نت ِ فریاد ِ سکوت و
بنویس به جای مرداب
اسم آزادی رود و
بنویس که بی تو خورشید
دیگه پوشالی و سرده
بنویس که من ِ بی تو
مثل شمع ِ رو به مرگه
بنویس که زیر ِ مهتاب
روشن ِ خاطره هامون
[url=http://iopntysh.com/uqxl/mwhb.html]My homepage[/url] | [url=http://cnylejng.com/rwsz/iyse.html]Cool site[/url]
My homepage | Please visit
http://iopntysh.com/uqxl/mwhb.html | http://miegcmun.com/xutv/sowt.html