Dienstag

ich wünsche allen ein schönes ...
und friedvolles weihnachtsfest...
nochmals danke für eure lieben besuche...
freut mich immer sehr....

Liebe Grüße
David
13 Comments:
Anonymous Anonym said...
ich wünsche dir ein wunderbares Weihnachtsfest mit vieeel Liebe...

Anonymous Anonym said...
Ich wünsche dir mehr als eine frohe Weihnacht:
Ich wünsche dir das der Geist der Freundlichkeit nicht nur heute sanft um dich herumschwebt, sondern das er dich das ganze Jahr, das ganze Leben lang begleitet...
Und bei dir mach ich mir da kaum Sorgen...
Liebe Grüße

Anonymous Anonym said...
Hallo liebe David
ich wünsche dir und allen Menschen, die dir wichtig sind, ein harmonisches Weihnachtsfest.

Ganz liebe grüße schickt dir

Anonymous Anonym said...
Violeta.S. blue, das Gedicht unter das du einen Kommentar geschrieben hast, habe ich gelöscht. Damit sind leider auch deine lieben weihnachtsgrüße verloren gegangen. Ich hatte das Gedicht nicht richtig gelesen. Als ich mir richtig Zeit nahm Zeile für Zeile zu lesen ist mir ganz übel geworden. Aus dem Grunde habe ich es gelöscht. Manchmal bin ich einfach zu oberflächlich. Für morgen wünsche ich dir einen schönen Tag!!!

Anonymous Anonym said...
frohe weihnachten!!!

ich wünsche dir schöne festtage
liebe grüße

Anonymous Anonym said...
چه شام ها كه گذشت و چه روزها كه پريد
خيال روي تو ماندست و مرد ناكامي .
شكست جام نيازم به كف ، كجا رفتي ؟
كه سالهاست به جامم نمي زني جامي .
از آن دمي
كه تو ب ...

Anonymous Anonym said...
Everything’s a memory, with strings that tie to you…

Anonymous Anonym said...
Frohes Fest... und wie schön, wieder von Dir zu lesen!

Anonymous Anonym said...
Fröhliche Weihachten...

Auch eine Art den Wertverfall zu beschleunigen! *g*

Anonymous Anonym said...
سلام نازنین
عشق همیشه پاک وزیباست
این انسانهاست که آنرا آلوده می کنند
ديشب دوباره ديدمت اما خيال بود
تو در كنار من بشيني محال بود
هر چه نگاه عاشق من بي نصيب بود
چشمان مهربان تو پاك و زلال بود
پاييز بود و كوچه اي و تك مسافري
با تو چه قدر كوچه ما بي مثال بود
نشنيد لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشم هاي تو محتاج بال بود
سيب درخت بي ثمر آرزوي من
يك عمر مانده بود ولي كال كال بود
گفتم كمي بمان به خدا دوست دارمت
گفتي مجال نيست و ليكن مجال بود
يك عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چيزي شبيه جام بلور دلي غريب
حالا شكست واي صداي وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه با خيال تو بودم حلال بود
الهی شاد و سر بلند باشی
بادلی همیشه عاشق

Anonymous Anonym said...
تو نه خوابی نه خیال نه خاطره نه آرزو نه دریغ پشت سر نه رنج دور رو به رو

نه غرور خود شدن نه شکوه ی شکستنی نه غریبه نه آشنا تو از منی و با منی

Anonymous Anonym said...
دور يا نزديك راهش مي تواني خواند
هرچه را آغاز و پاياني است
حتي هرچه را آغاز و پايان نيست
زندگي راهي است
از بهدنيا آمدن تامرگ
شايد مرگ
هم راهي است
راهها را كوه ...

Anonymous Anonym said...
سلام نازنین
با احساس و زیبا بود
با آروزی بهترینها
سالها ميپنداشتم
دوستي همچون سروي سر سبز
چهار فصلش همه آراستگي است
من چه مي دانستم
حيبت باد زمستاني چيست
من چه مي دانستم
سبزه مي ميرد از بي آبي
سبزه يخ مي زند از سردي دل
من چه مي دانستم
دل هم کس دل نيست
قلبها صيغلي از
آهن و سنگ
قلبها بي خبر از عاطفه اند
گل به گل سنگ به سنگ اين دشت همه يادگاران تواند
رفته اي و اينک هر سبز و سبز سوگواران تواند
آرزوي آمدنت
در دلم مي ميرد .

شاد و موفق باشی