
Nach Wörtern und langen goodbyes... Risse und Lügen am Ende des Tages. Eine frühe Nacht und eine Verrücktheit regnet... Der Mond zieht Ihre Träume und der Druck verbläßt. Und jetzt, die abschließende Zugabe, ein letztes farewall. Das fantazy sein rüber, der Geist fliegt weg
After wordsand long goodbyes...
Tears and liesat the end of the day.
An early nightand madness rains...
The moon pulls your dreamsand the pressure fades.
And now,the final encore,a last farewall.
The fantazy is over,the spirit flies away
هر چند وقت یکبار تصمیم میگیرم یک کاری رو که به شدت ازش بدم میاد رو انجام بدم تا یکم مثلآ خودمو تربیت کنم!!!! در راستای این منطق مازوخیستی امروز بعد از ظهر رو به خونه تکونی,کاری که در تاپ تن کارهای نفرت انگیز قرارداره اختصاص دادم و الان اتاق به شکل وحشت انگیزی بهم ریخته است و البته درجهء مازوخیسم خون من هم اینقدر بالاست که تا همین امشب تمومش نکنم ول کن نیستم...
یک عادت عجیب غریب دیگه ام هم اینه که موقع گوش انجام کارها باید موزیک توی گوشم باشه و البته برای هرکاری هم موزیک مخصوصی دارم...موقع مقاله نوشتن و درس خوندن آهنگهای کلاسیک و آروم...موقع ورزش آهنگهای هیپ هاپ و رگی...موقع آشپزی و جمع و جور کردن و خونه تکونی آهنگهای جواد ایرانی....
حالا قیافهء همخونه ایهای منو مجسم کنید که تا دیروز صدای چهار فصل ویوالدی و والس یوهان اشتراوس رو از اتاق من میشنیدند و امروز از ظهر صدای رضا صادقی و افشین و کامران و هومن و... را تحمل میکنند!!!
پ.ن یک: فکر میکنم موقع خونه تکونی و مسافرت بیشتر از هر موقع دیگه ای آدم میتونه ببینه که پولش رو معمولآ خرج چه چیزهایی میکنه و توی خونه چه وسایلی بیشتر از همه جا میگیرند...در مورد من اتاقم بطور تقریبآ مساوی بین کتابها و جزوه هام و کفش و لباس و البته کیفهام تقسیم شده...در مرحلهء بعدی هم وسایل تزئینی و کارت و گل خشک و شمع های محبوبم قرار دارند...
mein liebe david, wünche ich dir herraus kommt.